۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

چرا وقتی در کنار یکی آرامش داری٬ دوسش داری٬ یا از وجودش لذت می بری٬ از خودت نمیپرسی چیه این آدمه که منو انقدر آروم میکنه؟ بذار منم واسه اون یه همچین کسی باشم. چرا مصرف کننده ی محضی؟ چرا توام واسه یکی نمیشی اونی که دوست داری یکی واست باشه؟ چرا خوبیه دیگران و دوست داری در حالی که خودت خوبی نمیکنی؟


چقدر خوشحالم که همیشه سعی کردم بفهمم چی میگه٬ تا واسه توضیحش سختی نکشه. بعضی وقت ها دلم می خواد یکی مثل خودم و داشتم. مخصوصا اون موقع ها که میبینم یکی با داشتن من خوشحاله...

۱ نظر:

  1. ای ول! دقیقا زدی تو خال...
    عاشششششششششششششق حرف زدن باهاتم که هههیچ توضیح اضافه ای نمی خواد...

    پاسخحذف