۱۳۹۳ آذر ۱۹, چهارشنبه

People do things they need to be done to them,
 people give what they desire to be given to ...



و دسته انتخاب رو نمیفهمم
یکی اونهایی که از یکی با تعبیر خودشون "خوششون" میاد با اینکه از بعضی نظرها با هم متفاوتن. اون نظرها واسشون اشکال نداره و اعتقاد دارن طرف رو "میسازن" و تغییر میدن. میخوام بدونم اونی که انقدر باهات متفاوته دقیقا از چیش خوشت اومده که بقیه اش رو میخوای بعدا بسازی؟ اون تفاوت ها تو ملاک های خوشت اومدن از کسی نبوده؟!
یکی هم اون هایی که میگن عشق چشم و گوش آدم رو میبنده و وقتی عاشق میشی دیگه عیب و ایراد طرف رو نمیبینی و همه چیش واسط ایده آله ولی بعدا به مرور که همه چی عادی شد ایرادا رو میشه. میخوام بدونم دقیقا عاشق چیه طرف میشی که این ها همه ازش جداست و تو حست به اون آدم تاثیر نداره و بعدا نمایان میشه؟
آدم یا از package کلی طرف با همه شرایطش و آنچه هست و نیست و داره و نداره، علی رغم یک سری تفاوت های جزعی، خوشش میاد و بهش دل میبنده یا اون چیزهایی که داره و نداره و هست و نیست واسش مهمه و حسش به طرف کامل نمیشه. اینکه من از تو خوشم میاد ولی با وضع مالیت مشکل دارم، از تو خوشم میاد ولی با تحصیلاتت مشکل دارم، ازت خوشم میاد ولی با اعتقادات مذهبیت مشکل دارم ... نمیفهمم یعنی چی. مگه آدم از یه چیز جدا که ربطی به رفتار و اخلاق و طرز فکر و ظاهر و و و اینها نداره خوشش میاد بعد اینها جلو حسش رو میگیرن؟! وضع مالی و تحصیلات و سطح فرهنگی مگه چیزی غیر از ماحصل طرز فکر آدم هاست؟!!! چطوری از طرز فکرش خوشت میاد ولی از کیفیت زندگیش نه؟!

۱۳۹۳ آذر ۱۷, دوشنبه

نمیدونم چیه جریان ما ایرانی ها همه اش فکر میکنیم وقتی یکی ناراحته باید دل داریش بدیم و یه طوری نشونش بدیم غصه اش بزرگ و مهم نیست و سعی میکنیم یه کاری کنیم جدیش نگیره و فراموشش کنه و  این راه حل انتخابیمون برای بهتر کردن حال طرفمونه.
بعضی وقت ها راهِ از بین رفتن یا سبک شدن غم واسه اش سوگواری کردنه. همیشه اینکه سعی کنی فراموشش کنی دورش نمیکنه. گاهی اوقات باید بهش پرداخت که برطرف بشه. بعضی وقت ها وقتی مسیر  و زمانِ لازمِ خودش رو طی کنه بهتر و حتی زودتر میره.
بعضی وقت ها بهتره با طرف همزاد پنداری کنیم، باهاش اشک بریزیم یا بهش نشون بدیم دردش رو میفهمیم که حالش بهتر شه.

آدم هایی که چیزی که واسه خودشون مهمه ولی اگه برای دیگری اتفاق بیافته سعی میکنن کوچیک جلوه اش بدن تا حالش رو بهتر کنن اذیتم میکنن.
اون هایی که اگه واسه تو پیش بیاد کمتر دردشون میاد تا برا خودشون
مثلا اون هایی که خودشون قدرت ساده زیستی و به حرف مردم توجه نکردن رو ندارن ولی وقتی کسی مثلا از لباس کهنه اش خجالت میکشه ازش تعریف میکنن و اعتقاد دارن هیچ ایرادی نداره. یا اگه اعتقاد دارن واسه اینکه حال اون رو بهتر کنن فقط بلدن منکر واقعیت بشن به جای اینکه بهش بپردازن.
اگر توانایی مقابله با چیزی نداری ولی کسی که باهاش مقابله میکنه رو تحسین میکنی یه بحث دیگه است ولی اگر چیزی که برا خودت درد داره واسه دیگران به همون اندازه دردناک نمیدونی یا به همون اندازه دردت نمیاره اذیتم میکنه.
دیدی اون هایی که تا وقتی با یکی دوستن همه جوره دلشون میخواد طرف پایه باشه ولی وقتی میخوان باهاش ازدواج کنن اون رفتارها رو در کسی انتخاب نمیکنن؟
دیدی طرف خودش جرات مخالف موج حرکت کردن رو نداره ولی به تو جسارت میبخشه؟ اگه نیتش خیره و به جسارت تو افتخار میکنه یه بحث دیگه است. حرف سر اونیه که یه کاری رو صلاح خودش نمیدونه و شایسته و مناسب خودش ولی واسه تو بد نمیدونه.
خودش سنگین رنگین میشینه  که شخصیتش زیر سوال نره ولی به جک های تو میخنده و از مصاحبت با تو لذت میبره چون جو رو شاد میکنی. هیچ وقت به تو نمیگه تو هم سنگین رنگین باش که شخصیتت زیر سوال نره.
عادت کردیم مصرف کننده باشیم. برای بهتر شدن اوضاع، بهتر شدن جو، جامعه، حال خودمون، حال اطرافیانمون... و تو این مصرف از هیچ چیز دریغ نمیکنیم حتی مصرف آدم ها.

۱۳۹۳ آذر ۱۵, شنبه

آدم همیشه دلش یک "کنج" میخواهد
یک کنج گرم
یک کنج آرام
کنج خلوت
کنج خانه
کنج اتاق
کنج دیوار
کنج دل!
احساس وصل بودن
به زمین
به شهر
به دیار
احساس تعلق به
به کسی
به جایی
به حسی
به خاطره ای
به جمعی
آدم خودش را به جایی وصل میکند...
گاه به دیواری
گاه به آدمی
گاه به بدن خودش
گاه به لباسش
گاه به کیف دستی اش!
آدم میخواهد خالی نباشد
معلق نباشد
رها نباشد...
آدم میخواهد مالِ جایی
وقتی
چیزی
کسی
باشد