دوباره سیب بچین حوا... خسته ام. بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند.
مثل دل آدم ها...
ه. صبور
"نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک- چو دیوار ایستد در پیش چشمانت- نفس کین است پس دیگر چه داری چشم- ز چشم دوستان دور یا نزدیک..."اخوان
"نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک- چو دیوار ایستد در پیش چشمانت- نفس کین است پس دیگر چه داری چشم- ز چشم دوستان دور یا نزدیک..."
پاسخحذفاخوان