۱۳۸۸ آبان ۲۹, جمعه

بعضی ها وقتی برا یکی خیلی احترام قائلن یا خیلی دوسش دارن همش تو شخصیتش دنبال ایراد می گردن که حالا یا رفعش کنن که دیگه طرف کامل کامل بشه یا شایدم با پیدا نکردن ایرادی٬ از بی عیبیش خیالشون جمع بشه و بیشتر بهش افتخار کنن.


 البته بعضی هارم دیدم که وقتی به یکی علاقه مند می شن از خودشون بدشون میاد و انقدر دنبال ایراد تو طرف میگردن که با پیدا کردنش یه دست تحسین رو شونه ی خودشون بزنن و بگن: آفرین به خودم که چقدر با درایتم و خوب آدم هارو می شناسم و با تنفر پیدا کردن از اون آدم خیال خودشونو راحت کنن و مثل همیشه ترس این و نداشته باشن که مبادا خدایی نکرده یه ذره از احساسشون واسه کسی خرج بشه. یه جورایی تا به یکی وابستگی و علاقه پیدا می کنن ترس ورشون میداره. و از اونجایی که ضعف شخصیتیشون اجازه ی دل کندن از وابستگی هاشونو بهشون نمیده٬ دوست دارن یه ایرادی پیدا کنن که بهونه ای باشه واسه کنده شدنشون.


بعضی های دیگه هم وقتی به یکی علاقه مند می شن یا اونو آدم محترمی میدونن٬ همیشه از این میترسن که مبادا عیبی توی طرف پیدا کنن که اون شخصیتی که تو ذهنشون ازش ساختن فرو بپاشه. دوست دارن اون آدم همون خوبی که نشون میده باشه و باقی بمونه.


کلا این که همیشه بترسی از اینکه یه بدی تو کسی که دوسش داری پیدا کنی رو خیلی خوب می فهمم یا شایدم خیلی وقت ها این ترس بهمراه منم بوده٬ ولی زندگی بهم یاد داده این ترس نباید باعث شه چشمتو رو خیلی از بدی هاش ببندی که نبینیشون. ولی آدم هایی که مممممیگردن دنبال نکات منفی تو شخصیت طرف به خاطر ترس از حسی که بهش پیدا کردن خیلی عجیبن واسم.

۱ نظر:

  1. مث سسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسگ با تمام وجودم تجربش کردم, در موردش 200 صفحه حرف می تونم بزنم که ایشالا ببینمت ولی واققققققققعا به نکته مممحشری اشاره کردی, ایول, دستت درست!

    پاسخحذف