۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

گاهی اوقات دلم برای خودم تنگ می شود


این وقت ها صدای مادرم خوش آهنگ می شود


 


آن قدر خودم از خودش دور میشود


که من ز من و سایه ام از تنش جدا می شود


 


آن قدر کم رنگ و کم رنگ تر می شود


که جای پاک خالیش، به سان صداقتش سفید می شود


 


کجایی ای من همیشه شاد و همیشه بلند؟


دلم به محض رفتنت سخت چون سنگ می شود


 


سختی روزگار و دروغ های عادی مردم


به جای حضور تو پر رنگ می شود


 


کسی تو را نمی خواند، کسی تو را نمیبیند


آخر این روزها هر کس دلش برای دیگری تنگ می شود


 


آه ای من همیشه تنها و برای دیگری


دیدی آخر کسی برای تو تنها نمی شود؟


 


می دانم آن قدر خسته از تمام من های این زمانه ای


که هیچ منی برای تو هیچ گاه ما نمی شود


 


گاهی اوقات که دلم برای خودم تنگ می شود


دیگر حتی آینه ای مونس تنهاییم نمی شود


 


                                                                                  ه. صبور

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر