۱۳۹۱ اسفند ۶, یکشنبه

چند روزه دارم حرفهای آدم هایی رو که دلشون میخواد خودکشی کنن و به قول خودشون به آخر خط رسیدن رو میخونم. جالبه و دردناک. لینک
آنچه آموختم اینه که همه ی ما آدم ها به مبارزه با درد یا فرار کردن ازش شرطی شدیم. یعنی فکر میکنیم تنها عکس العمل در مقابل درد ساکت کردنشه.. یا درمانش میکنیم یا مسکن میخوریم یا عضو رو قطع میکنیم که کلا دیگه درد نداشته باشه.
میشه درد کیفیتی از زندگی باشه. میشه نوعی زندگی کردن باشه.
تا وقتی رویکردت از درد, درد باشه, درد داره. وقتی باهاش عشق بازی کنی نور میشه...

--------------------------

به نظرم آدم هایی که به خودکشی کردن فکر میکنن خیلی زنده تر از اون هایی هستن که فکر نمیکنن. "زنده"گی کردن درد داره. اونهایی که درد میکشن به خودکشی فکر میکنن. اون ها هستند که "زنده" بودند که درد رو احساس کردند. آنکه به خود کشی فکر میکنه ضعیف نیست. داره سعی میکنه "زنده"گی و "مرده"گیش دست خودش باشه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر