۱۳۹۱ مهر ۱۸, سه‌شنبه

بعضی وقت ها حس میکنم اگه یه تعداد خیلی زیادی  از روابطم با شکست (البته با تعریفی که من ازش دارم) مواجه شده به خاطر اینه که یه ظرف صحیح برا خودم تعریف کردم و دلم میخواد هرکسی که با من رابطه داره به زور تو اون ظرف بچپه. حالا تو اون ظرف اجازه ی مانورهای شخصیتی خودش رو داره. الان که دارم بیشتر فکر میکنم میبینیم قشنگگگگ با هرکی دابطه داشتم سعی واسه یه سری چیزهای مشترک زور زدم و همشون رو میخواستم عین هم کنم. حتی اون هایی که تو بازه های زمانی متفاوتی بودن. و گاها حتی فارغ از جنس رابطه ای که باهاشون داشتم. این خودش خطای سوق دادن رابطه به جنس خاص داره برا آدم اصلا.
شاید وقت اون رسیده که بذارم چیزی غیر از اونی که من تعریف کردم باشن و با تنوع های شخصیتیشون شاید زندگیم رنگ دیگه ای پیدا کنه.
شاید دلیل وجود اون ظرف اینه که من بلد نیستم بعضی وقت ها گلگی کنم بعضی وقت ها نه. یا دوست دارم کلا همه حس هام رو بدونه یا قابلیت این رو دارم که کلا از هیچی گلگی نکنم. حالا بعضی هاش به مرور محو میشه, برخی دیگه اش هم جمع میشه به یه کینه ای که سایزش اصلا به اندازه ی خطای اولیه نبوده. فقط چون به موقع مطرح نشده مونده رو هم جمع شده. اگه بلد بودم وسط رفتار کنم شاید راحت تر میشد آدم ها رو تو قالب خودشون رها کنم. الان از همون اول میذارمشون تو اون قالب که کمتر دیگیرم کنن. 
مشکل اینجاست که تاحالا هم کسی تو اون قالب نگنجیده اگه گنجیده بود فکر نمیکردم که شاید وقتشه تغییر کنه. یه دلیل محکم تر برا نیاز به تغییرش هم این که آدم هایی که تو اون قالب بگنجن هم مطمئنا به زودی دلزدگی و یکنواختی میارن برام.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر