۱۳۹۰ اردیبهشت ۲, جمعه

یکی از آرامش بخش ترین خواب های دنیا اون موقع است که میبینی پرواز یا شنا میکنی و یه جورایی با آب در تماسی.
خواب میدیدم با یه عده تو یه قایق سر پوشیده ی گرفته ام و کلافه ام. یهو پیش اومد اومدیم بالا دیدم وسط یه اقیانوس خییییییییییییییییلی وسیع و مسطح ایم و دلفین و وال بزرگ دورو برمونن. مسطحیش مثل صافی سطح آب اون قسمت از آبشار های بلند بود قبل از اینکه آب سرازیر بشه. خیلی حس خوبی بود. پر آبشار های طبقه طبقه کوتاه بود که با قایق ازش میشد افتاد و لذت برد ولی سرعت رسیدن به لبه اش هم خیلی کم بود و ترسی اینجاد نمیکرد. احساس میکردی فرصت لذت بردن از هر سطحیشو بهت میده. رنگ آفتابش مثل غروب بود ولی بدون دلگیری. خیلی حس خوبی بود...
حس میکردم این همه مدت اون زیر بی خبر و دلگیر نشسته بودیم بدون اینکه بدونیم چی رو از بیرون داریم از دست میدیم. دلم میخواست برم پایین دوربینم رو بیارم ولی حاظر نبودم یک لحظه اش هم از دست بدم یا از پشت لنز تماشا کنم.

نمیدونم. شاید خوابم به خاطر اینکه که بعد از سه ماه تو یه کشور و شرایط جدید بودن تازه فرصت کردم و فردا میخوام برم پارک اقیانوس مانیل. کلی ذوق دارم با اینکه تنهام و با اونی که میخوام برم صمیمی نیستم و نمیشناسمش. ولی اگه خودشم کیف نده فکر و خیالش چنین خوابی رو واسم آوردم و واقعا چسبید.
اگرم بی ربط به فردا بوده باشه همش حس میکنم یه سری فرصت واقعی اینجا قراره برام فراهم بشه و تاحالا ازش غافل بودم و تازه میبینم کم کم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر