۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

بهترین نعمت روزگار مال اون موقع است که از وجدان درد خطایی که ازت سر زده داری میمیری و میبینی هنوز خدا به خودتو اونی که دلشو شکوندی عمر برا فرصت جبران داده.
خدا اینو از هیچکی نگیره...
کلا همیشه یه راهی پیدا میکنم از وجدان دردهام خلاص بشم چون وقتی خودم به جون خودم می افتم واقعا تحلیل میرم و ازم انرژی میگیره. از اون طرف هم متنفرم از اینکه به جای پیدا کردن راهی برای جبران خطام, تمام انرژیم صرف توجیه کردن عملی که ازم سر زده بشه واسه خودم. عملا هم از بین مکانیسم های دفاعی روانشناختی یه تعداد زیادیشون خطم به "توجیه" ناهشیارانه میشن. یعنی درصد خطا رفتن واسه انتخاب روش اینکه چطوری از وجدان دردت خلاص شی بدون اینکه بدونی از راه درست بوده یا اشتباه، زیاده.
میدونم که وقتی خودم خودم رو بازخواست میکنم از همه دردناک تره، ولی صرف اینکه فقط کاری که انجام دادم از فیلتر وجدان خودم رد شده باشه و پیش خودم کارم موجه بوده باشه برام کافی نیست و کسانی هم که این رویه رو پیش گرفتن دوست ندارم.
در هر صورت فقط حرفم اینه که اون موقع که وجدانم داره از پا میندازتم واقعا وقتی میبینم هنوز فرصت جبران هست یه نفس راحت میکشم. به خدا نعمته!  تازه این تو بهترین حالتشه، که فقط وجدادن درد خودتو با جبران خوابوندی، والا اینکه اون دل شکسته با جبران تو چقدر مرهم خورده یه درد بی درمون دیگه است...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر