۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

دلم تنگ میشه

دلم برای مامانم و بابام تنگ میشه


دلم برای ایمان و امین تنگ میشه


دلم برای امیرعباس تنگ میشه


دلم برای آزاده تنگ میشه


 دلم برایه یه هم صحبت مولکولی تنگ میشه


دلم برای عمو حمیدم تنگ میشه


دلم برای آقای دهقان مشاور کنکورم تنگ میشه


دلم برای کلاس تفسیرم تنگ میشه


دلم برای "..." تنگ میشه


دلم برای در "وطن خویش غریب" تنگ میشه


دلم برای عمه فهیمم و شوهرش تنگ میشه


دلم برای زهرا و زینب تنگ میشه


دلم برای گروه نیمه شعبانمون تنگ میشه


دلم برای دایی محمد و دایی حامدم تنگ میشه


دلم برای حمید تنگ میشه


دلم برای سازهام و کنسرت و آواز تنگ میشه


دلم برای امیر آقا که ۱۰ ۱۲ سال کل سی دیا و نوارها و فیلم ها و کنسرت ها و تئاتر هام و اون معرفی و تهیه می کرد تنگ میشه


دلم برای ساوه تنگ میشه


دلم برای پسر خاله ی ۴ ماهم تنگ میشه


دلم برای ماشینم تنگ میشه


دلم برای کتاب فروشی های خیابون انقلاب تنگ میشه


دلم برای میدون تجریش تنگ میشه


دلم برای خیابون ولنجک و فضای دانشگاه شهید بهشتی تنگ میشه


دلم برای مهندس روشنی مدیر گروهمون تنگ میشه


دلم برای پیتزای رستوران پدربزرگ تنگ میشه


دلم برای دایی آزاده تنگ میشه


دلم برای نمایشگاه کتاب تنگ میشه


دلم برای سریال های مزخرف ایرانی تنگ میشه


دلم برای سرود "ای ایران" تنگ میشه


دلم برای شمال تنگ میشه


دلم برای دست پخت مامانم تنگ میشه


دلم برای درس خوندن تو ایران تنگ میشه


دلم برای اتاقم و تک تک وسایلش تنگ میشه


دلم برای شاگردام تنگ میشه


دلم برای مونا و تمرینهای بسکتبالم تنگ میشه


دلم برای گردوی تازه تنگ میشه


دلم برای بعضی مهمونی های خونه آزاده تنگ میشه.


 

۳ نظر:

  1. دل منم برای با تو بودن، کلاس رفتن بدون دغدغه ی یاد گرفتن، از ته دل خندیدن و چشمامو چلوندن، پچ پچ کردن و نگران غیبت نکردن بودن، به مقصد رسیدن ولی یه عالمه تو ماشینت نشستن، سکوت برای حرفای دلی که گفتنی نیست، تکرار کردن حرفهایی که هزار بار گفتیمش، با هم هیات رفتن، تلاش برای پیش هم گریه نکردن، ملکولهای پدر- مادرها رو بیرون کشیدن، همیشه داشتن کسی که به درد خیلی چیزا میخوره و خیارهای پوست کنده ی نمک زده، تنگ میشه.

    پاسخحذف
  2. دلگیر بود خیلی

    اگه من جای شما بودم دلم واسه ذغال اخته،اتوبوس و متروهای شلوغ،کله پاچه،سروکله زدن با همسایه ها سر جای پارک ماشین و البته قلیون و دغدغی های سیاسیم تنگ می شد!!!!!

    من از یه همراه و هم صحبت خوب محروم میشم و واسه خودم متاسفم

    پاسخحذف
  3. دلم واسه تو تنگ میشه

    پاسخحذف