دوباره سیب بچین حوا...
خسته ام. بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند.
۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سهشنبه
یکم فکر کن
ههههههههههررررررررر اتفاق بدی میافته یا تا حالا افتاده٬ میبینم بدترشم میتونست بیافته و نیوفتاد و از اونجایی که هیچی تو این جهان به اختیار ما نیست فقط میشه گفت: خدایا دستت درد نکنه به خدا!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر