به زبون ساده تر اینکه: طرف از بس از علائقش میگه ما هم به اشتباه شیفته ی همونا میشیم. در صورتی که با حرفهای اون٬ ما باید پی به لذت کشف علاقه ی شخصی ببریم و در صدد پی بردم به ابعاد مال خودمون بربیایم.
مثال: یکی خیلی خوب سه تار مینوازه. از نواختن و احساسات اون آدم ما هم سریع شیفته ی سه تار میشیم و میریم ثبت نام میکنیم تو کلاسهای آموزشیش. یاد نگرفتیم فکر کنیم شاید اون حسی که در اثر شنیدن اون نوا در ما ایجاد شده٬ جرقه ی علاقه به موسیقی یا اصلا صرفا هنره. بگردیم ببینیم به کدوم قسمتش؟ مهم نیست اگه آخرش علاقه ی واقعیمون سه تار دراومد. مهم اینه که به علاقی دیگران علاقه مند نشیم٬ بلکه به جنس حسی که در ما ایجاد کرده توجه کنیم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر