۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

تهمت

دختره داره سر یکی که پشتش به منه داد میزنه.


با خودم میگم "وا! اسم خودشم گذاشته مذهبی . به این راحتی به مامانش بی احترامی میکنه!!!"


خانومه برگشت. مامانش نبود...


داشتم با خودم توجیه میکردم که این دیگه واقعا تقصیر من نبود که بخوام وجدان دردشو بگیرم. چون تا دو ثانیه پیش مامانش اونجا نشسته بود. مطمئن بودم خودشه. و از اونجایی که همه در فن توجیه مهارت کامل داریم داشتم قانع میشدم که گفتم: بذا یه بار دیگه مطمئن شم که واقعا تقصیر من نبوده و بعد بی خیال شم.


گفتم باشه. من که مطمئن بودم مادرشه. پس تقصیری نداشتم. اصلا یک راه فقط یییییییک راه به من نشون بده که می تونست نذاره این خطا ازم سر بزنه.


گفتم: ییییییییک لحظه به خودت فرصت اینو ندادی که فکر کنی ببینی چه کسایی میتونن جای اون آدم باشن. چون ذهنتو عادت ندادی!

۶ نظر:

  1. اصلاً مگه مجبوری راه به راه رفتار مردم را قضاوت کنی؟ نون و ماست خودتو بخور. مامور منکراتی مگه؟ حکمتو که صادر می کنی ،شانس آوردیم قدرت اجرایی نداری

    پاسخحذف
  2. این دفعه رفتار خودمو قضاوت کردم
    در ضمن همیشه با بررسی رفتار مردم به بررسی و اصلاح رفتار خودم می پردازم والا تفکر رو رفتارشون چیزی غیر از خود آزاری و حرص خوردن به دنبال نداره. خیال شما راحت.

    پاسخحذف
  3. در وطن خویش غریب۱۸ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۶:۳۳

    خیلی از این مطبی که نوشتی خوشم اومد، خیلی صادقانه بود...

    پاسخحذف
  4. اصلا خیالم راحت نیست. همش دارم فکر می کنم وقتی قراره به ماچلوکفاف بدی داری لقمه هامونو میشمری بعدش هم یک شرح بلندبالا در این وبلاگ درمورد آداب ندانی ما هنگام غذاوردن می نویسی. ولی مهم نیست لذت کوبیده اضافه به اون قضاوت ها و اینگه بگی کوفتتون بشه می ارزه. فحش باد هواست و مادیتی نداره اما به قول اون شاعره معاصر: فحش رفتنی است، چلوکباب را به خاطربسپار

    پاسخحذف
  5. ببخشید ما دعا کرده بودیم چلو کبابمونو کی و کجا باید تحویل بگیریم.لطفا یکی منو راهنمایی کنه!

    پاسخحذف
  6. هر وقت قبول شدم چشم

    پاسخحذف