۱۳۹۱ مرداد ۸, یکشنبه

این روزها در شهر آفتابی یک ریز باران میبارد
نام خیابان های آن شهر هم مرا هوایی میکند
میخواندم: میدان فاطمی, خیابان کارگر, پارک لاله، خیابان انقلاب
تابستان
افطار
مردم
فرهنگ
مشکل هست؟ آری میدانم. باز هم میخواهی برگردی؟ آره. !!!
دلم تنگ شده.
برای همه ی روزمرگی هایی که آدم ها نمیدانند.
من در صف تاکسی حوصله ام سر نمیرود.
من در ترافیک عصبانی نمیشوم.
من کلاس درس هایم و استادهایم برایم خاطره ساخته اند.
من دلتنگ زندگی ام.
خیلی وقت است به یه جوک بلند نخندیده ام.
خیلی وقت است قدم هایم به ریشه ام وصل نیست.
...
تا آخر عمر خدا بدهکار روزمرگی هایم خواهد بود. من آن ها را دوست داشتم.

۲ نظر: