۱۳۹۰ اسفند ۱۶, سه‌شنبه

14 ساعته یک ساعت در پوزیشن افقی بودم فقط.
از این 14 ساعت نصفش صرف این میشه که تحقیق ها و مشق های دیگه ی دانشگاه رو انجام بدم تا تازه وقتم واسه درس خوندن آزاد شه.
دیگه گذشت اون زمان ها که همه چی رو خودم به عهده بگیرم که اونجور که میخوام از آب در بیاد.
من اینجا از فشار همه جوره بغض دارم, یکی زنگ میزنه میگه تو حرم امام رضا دعا گوتم. اون یکی اس ام اس میده میگه فردا میریم محرم شیم و مکه دعا گوتم.
حتی وقت نمیکنم گریه کنم واسه حس هام....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر