۱۳۹۰ آذر ۱۸, جمعه

خاطرات یک هیئت در خارج:

آخوند: ....................... و به اندازه ای  که به امام حسین ارادت دارییییییی (raising intonation) درون دایره مومنین جای میگیری! ................................... و اگر ارادتت کم بشههههههههههه!!!! از دایره خارج میشیییییی!!!!!!
............ بلا بلا بلا بلا bla bla bla........... و اگر ولایت حاکم بر جامعه رو قبول نکنییییی.......... کلا ولی بد از بی ولایتی بهتره. جامعه اگر رئیس نداشته باشه هرج و مرج میشه........ بلا بلا بلا بلا......... اینجا دیگه شنونده های فرهیخته نشستن من بحث های فلسفی میکنم. من خودم دانشجو بودم حالا ملبس شدم! ....... بلا بلا بلا.......
الهم صل الی ......

آقای مداح: خوب آقایون لطف کنن بلند شن

آقایون بلند میشن

مداح: اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل،................................. اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل،..............................

45 دقیقه دیگر.....

اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل،.......................اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل،.......

مادر به بچه: مامان جان بی کوایت!
بچه: مامان اون اتوبوسه که تی بی (TV) داشت یادته؟
من: منظورش تلویزیونه؟
مداح: اباالفضل, اباالفضل.....
مادر: نه! فکر کنم کیوی داره میگه!
من: :\

و بعد تر: اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل،...............

مادر: مامان جان کرفول باش!
بچه به بچه بزرگتر از خودش: مامانت کو؟
بچه بزرگتر: مامانم نیست با بابام اومدم
بچه: تنهایی از خیابون؟!!!!!
بچه بزرگتر: نه با بابام اومدم. بابام تو مردونست
بچه: اون که بابای منه!


آقای روحانی: الهممممم کلللللل لولیک ال حجت ابن ......................

صلوات.

شام:
مادر: مامان جون بلک میخوری یا سفید؟
بچه: بلک
مامان: ببخشید شما هم دندون میخونید؟
من: نه پزشکی
مادر: واحدهای لیسانستون رو تطبیق دادین اینجا؟
من: نه اینجا سیستمش دو مقطعیه. لیسانس بعدش پزشکی
مادر: اون وقت سخت بود تطبیق؟
من: نه تطبیقی نیست. کلن قبول میکنن. میرین مقطع بعد.
مادر: پس چطوری تطبیق دادین؟
من: :\

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر