۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

نامه ای به یک فاحشه !
______
راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش آزاد شود این «ایثار» است ! 
مگر هردو از یک تن نیست؟ 
بفروش ! تنت را حراج کن… من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان، شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از دین. 
(( فریدون فرخزاد ))
 

۴ نظر:

  1. کاش تن به قیمت نان می فروختیم و شرف به قیمت ایثار, در دنیایی چنان دست به معامله می زنیم که دیگر حتی تن فروشی ها برای نان رو به کاستی بوده و اینان تنها جملات پر زرق و برق داری گشته, چرا که این روزها دیگر همه تن برای هوس می فروشیم و شرف برای پول و فاحشه گان به معامله ی انسانیت آدمیان نشسته اند.

    پاسخحذف
  2. ناشناس عزیز اگر هم تن را برای هوس می فروشه، از خودش مایه می گذاره. باز هم شرف داره به اینایی که از دین مردم مایه می ذارند. باز هم شرف داره.

    پاسخحذف
  3. "فاحشه گان به معامله ی انسانیت آدمیان نشسته اند. " جالب بود...

    پاسخحذف
  4. یکی "فاحشه" رو برای من تعریف کنه؟
    به کی میگید فاحشه؟ به چه قیمتی؟

    پاسخحذف