با جونو دل چیزهایی رو خوندم که دیگه دل و دماغ و اعتماد به نفس استفادشونو ندارم...
بدم میاد از زمونه
خسته ام از قوانین طبیعت. خسته ام از اینکه وقتی می خوری زمین پوستت خراشیده می شه٬ نمی تونی غر بزنی٬ چون جنس و حساسیت پوستت جزو قوانین طبیعیه.
چقدر دوست دارم بدونم اونهایی که به Big Bang اعتقاد دارن و فکر می کنن خدایی در کار نیست٬ موقع هایی که با قوانین طبیعت روبرو می شن٬ چطوری خودشونو آروم می کنن. مخصوصا اون موقع ها که حداقل با عقل خودشون تلاش کردن تا اونجا که می شه همه جای پازل و درست بچینن.
1. البته همه ی رزیدنت ها و انترن ها تبدیل به پزشک حاذق نمیشوند. تنها سعی و خطا برای موفقیت کافی نیست. این که سهمیه ای باشی یا نباشی، درست را خوب بخونی یا نه، آدم با مسئولیتی باشی یا نه، استاد و منابع آموزشی خوب داشته باشی یا نه، و هزار عامل دیگه تأثیر داره.
پاسخحذف2. غر زدن هم جزو قوانین طبیعته به هر معنا که طبیعت را تفسیر کنی
3. مسکن بودن ظاهراً از نقش های اصلی خداوند نیست. اما اشخاص امور درونی، عاطفی و ذهنی خود را به طرق مختلف سامان می دهند و هیچ تحقیق نشان نداده که ناباوران به ذات احدیت دچار مشکلات روانی، عاطفی یا ذهنی بیشتری هستند. پازل های ناباوران همان قدر تکه های نچسب وجاهای خالی داره که پازل های خداباوران؛شاید هم کمتر چون دسته ی اول نمی تونند همه چیز را به مشیت و تقدیر و ناتوانی ادراک حواله کنند.
4. چون قراره وزارت امر به معروف و نهی از منکر ایجاد بشه شما بهتره به جای صدور کلمات قصار، تجربیات شخصی خودت را بنویسی. مثلاً و فقط مثلاً کاشکی می نوشتی بعد از این همه وقت گذاشتن برخورد، خودت، خانواده، دوستان، جامعه با نتیجه ی کنکور چی بود؟ این ماجرا چه ابعادی داره یعنی بر یه آدم کنکوری چه میگذره (روحی،روانی، جسمی، مالی)؟ چه نتایجی میشه از این تجربه گرفت؟ چه جوری میشه از بعضی عوارض نامطلوبش جلوگیری کرد؟