هرچقدر هم از درون درستش کنی مثل یه ماهی که تو آب غرق و آب و نمیبینه٬ بعضی هاش و نمیبینم.
جالبیشم واسم اینه که به این نکته از چه طریق پی بردم؟ یه مدتی یه حس عجیب منفی نسبت به تمام مردهای ایرانی پیدا کردم که ریشه اش رو نمیدونستم. ذهنم و زیاد به خودش مشغول کرده بود. نکته های منفی ای که از هر کدوم میدیدم که باعث میشد اونها هم به جمع کسایی که نسبت بهشون همون حس روداشم٬ اضافه بشن رو گذاشتم کنار هم. حتی در بین کسانی که دوسشون داشتم. دیدم اکثر یا حتا میتونم بگم همه ی اون ویژگی های تقریبا مشترک برمیگشت به هم ملیتیشون. خیلی واسم جالب بود! که من با یه سری خصلتهای ملیتیشونه که مشکل دارم. قبلا فکر میکردم برمیگرده به شخصیت یا حتی تربیت خانوندگیشون و میشه از بینشون یکی خلاف اون رو پیدا کرد. ولی با مقایسه و دقت واقعا وجه مشترک غم انگیزشون واسم پیدا شد. و البته از طرفی ناراحت کننده تر این بود که این خصلت تو اون ملیت رواج داره و اگه قراره انتخاب من از بین اون میلت باشه٬ باید باهاش چه کرد؟ تا این حس از بین نره یا پاسخی براش پیدا نشه٬ انتخاب درست معنی نداره.
البته یکی از دلایلی که به این کشف میگم جالب٬ اینه که الان مسئاله ی من اصلا انتخاب نیست و به قول معروف خبری نیست! مسئاله حسسیه که به ذکور جامعه دارم و کسهایی که حتی دوسشون دارم یا براشون ارزش قائلم هم از این قاعده مستثنا نیستن و کشف جریانات در پی این موضوع برام ناراحت کننده ولی جالبه.
مطمئنا یکی از دلایلی که دوست داشتم برم خودمو از بیرون نگاه کنم٬ اصلاح چیزایی از خودم به عنوان یه یدک کش (البته مفتخر) ملیته ایرانی ولی از جنس مونثشه٬ که ممکنه یه همچین حسیو در مردان ایرانی نیز ایجاد کرده باشه...
حمید فقط اینو بدون که عینک بدبینی مال خصلتهای ملیتی نیست. مال شخصیت خصوصی افراده که میشه برای دیدنشون ازش استفاده کرد. وقتی یه چیزو همه توش مشترک باشن خوبی و بدی واسش معنی پیدا نمیکنه.
پاسخحذف