۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه

چرا نميتونيم لياقتمونو فقط با حفظ اوني که بهمون هديه شده نشون بديم؟ 
 يه سري بايد جون بکنيم تا بگيريمش، يه عمر هم بايد ترسونو لرزون حفظ لياقت کنيم واسه اونيکه واسه تصاحبشم يه زماني امتحانشو پس داديم.

به زور نمی خوام

خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا...

۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه

بعضی موقع ها که یه چیز بد از خودت کشف کردی و از خودت ناراحتی٬ فقط منتظری یکی دیگه هم اونو بهت بگه که بپری بهشو بگی من اونطوری نیستم. بهضی وقت هاش حتی اون یه چیز دیگه میگه ولی تو اونی که منتظرشی و می شنوی و داد و فریادتو می کنی.

افتخار می کنی به اون کارهای نادرستی که می تونستی ولی انجام ندادی؟ اگه در خودت این توانایی رو میدیدی که به راحتی ازشون دوری کنی و انقدر رو خودت کار کرده بودی که تونستی ازشون دوری کنی٬ هنر نکردی. اگه به یه مرحله ای از رشد فکری و اعتقادی رسیده بودی که به راحتی انجامشون ندادی و نفیشون کردی٬ پس به خودت نناز. اون هایی که نمیتونی و برا ترک و دوریشون به سختی میافتی اونهاییه که افتخار داره.


مثلا اگه قبلا دروغ نگفتن واست کار سختی بود و با زحمت ترکش کردی٬ حالا که دیگه عادتت شده و به راحتی ازش دوری می کنی٬ همچنان به خودت غره نباش که تو یه موقعیت جدید باز هم دروغ نگفتی. دنبال اونهایی باش که برا انجام ندادنش به زحمت می افتی با خیلی چیزها باید مبارزه کنی٬ دروغ نگفتن که دیگه واست سخت نیست.


اگه از بچگی یاد گرفتی که تحت هیچ شرایطی تقلب نکنی٬ تو کنکور سرنوشت ساز هم تقلب نکردی فکر نکن خیلی کار مهمی کردی دیگه. اون هایی که رفته تو جونت و بدون فکر انتخاب می کنی که دیگه افتخار نداره. فقط حفظشون کن.


اون جاها که واسه انتخاب دست و دلت لرزیده که باید بدونی داری جواب پس میدی و اون جاها بدون خبراییه...

حححححححححححححق نداری وقتی شکمت سیره٬ در مورد صلاحیت یک مستمند راجع به پولی که درخواست می کنه و روشش٬ نظر بدی.

۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

چقدر بعضی ها اون کارهایی که من انجام میدم و کلی سر و صدا و هارت و پورت می کنم و فکر می کنم کار شاقی کردم رو بی خبر و بی سر و صدا انجام میدن.


چقدر بده که می فهمم کار شاقی نکردم.


 

چقققققققققققدر میدونم چی میگم ولی اونجور که می خوام نمی تونم بگم

بعضی وقت ها انقدر یک چیزو که تو ضمیر تاخودآگاهت آرزوته٬ و نمیدونستی٬ تو خودت پروروندی و از بچگی با خودت کشوندی٬ که باورت شده تو هم همونی هستی که فکرشو می کنی و تو بعضی ها ی دیگه هم میدیدی. با یک سری می پریدی و عوض اینکه بگی دوست دارم مثلشون بشم٬ می گفتی مثلشون هستم. همه حرفم اینه که خودتم حواست نبوده داری می گی٬ بلکه فکر می کردی هستی. ولی یک سری درس های زندگی بهت نشون میده تو اون نیستی٬ بلکه خیال پردازیشو کردی و باورت شده بوده که از اول همون جوری بودی. انقدر باورت شده بوده که حتی براش تلاش نمیکردی. چون فکر می کردی هستی. و یهو میبینی نه بودی٬ نه الان هستی٬ چون تلاش نکردی که باشی٬ چون فکر می کردی هستی.


 

۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

یکی می گفت نماز و روزه و از این حرف ها همه کشکه. خدا منتظر این چیزهای ما نیست. خدا یه وجود عظیم و بی کرانه که پشت من و تو بهش گرم باشه و با اتکا بهش بهترین زندگی و آرامشو تجربه کنیم. خدا هست که پشتت گرم باشه و دلت قرص.


چقدر احساس سستی و بی پناهی می کنم. تقصیر کیه؟

 یه آرزو تو زندگی اونی که نمی خواسته ولی دارتش چیز ویژه ای نیست و واسه اون موهبتی به حساب نمیاد. بعضی وقت ها اون آدم اصلا نمیدونه چیزیو داره که واسه بعضی ها آرزوه. پس نمیشه گفت لذت داشتنشو داره تجربه می کنه و در حالی که یکی دیگه در حسرتشه.

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه