۱۳۹۴ خرداد ۷, پنجشنبه

همه جوره اش رو دیده بودیم. ولی دیگه با مریضت سلفی بگیری بذاری عکس پروفایلت اخرشه!!!!!!!!!!!
همه جای دنیا تو کتب و رفرنس و پاورپوینت و تحقیقاتشوت به احترام حریم خصوصی افراد اگه عکسی بخوان از بیماری بذارن چشمشون رو سیاه میکن که ناشناس بمونه. حتی اگه عکس از اطلس های قدیمی کتب باشه. ما اینجا سلفی میگیریم با مریض میذاریم عکس پروفایل...
تک تک لحظه هایی که تو بیمارستان برام میگذره واسم خاطره سازه و دلم میخواد ثبت کنم و به اشتراک بذارم. ولی وقتی حس میکنم همراه های مریض ها که عزیزشون تو اتاق داره درد میکشه جلو در دارن نگاهم میکنن ... دستم و دلم به دوربین و لبخند نمیره. با این کار انگار از تو دنیاشون خودم رو میکشم بیرونو میرم تو دنیای خودم و از قاب خودم بهشون نگاه میکنم. از حبابی که خودت رو از اشون بیگانه میکنه و انگار قرار نیست برا خودت اتفاق بیافته. انگار بهش میگی تو و مریضت فقط بخشی از زندگی کاری من هستید، فقط وقتی نوبتتون شد میام سراغتونو و غیر از اون از دور به عنوان یه صحنه تماشاتون میکنم. نه شما صدای من و میشنوید نه من بغض شما رو میبینم....
واسه همینه که سلفی های تو اتاق عمل رو که به سلامتی اساتید هم دچارش شدن هرگز نمیفهمم. اونی که پشت عکست خوابیده مریضه و تو اون لحظه که داری عکس میگیری اون برات یه ابزاره، حتی اگه ازاری بهش نرسونی. اون لحظه و اون غفلت اذیتم میکنه...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر