دوباره سیب بچین حوا...
خسته ام. بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند.
۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه
سنگینی حسرت نگاه کودکی هفت ساله که مدتیست پدر خود راه از دست داده و با حضور هر مرد وجودش را سراپا غرق در نیاز آغوش مهر پدر می بینی... کاش مرد بودمو اورا در آغوش می کشیدم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر