۱۳۹۴ مهر ۲۷, دوشنبه

پنج سالگي تاندون انگشتش پاره شده بود. الان ١٥ سالش بود. ميگفت دكتر به مرور يكم كج شده، ميشه جراحي كرد دوباره بهتر شه؟
دكتر گفت عملكردش كه خوبه، برا ظاهرش اگر عمل كنم پنجاه پنجاه ست. ممكنه بهتر شه ممكنه نه.
باباش گفت دكتر اگر پسر بود انگشتم نداشت مهم نبود. دختره! پسفردا مشكل دار ميشه!
گفتم چشه به اين زيبايي؟!!!
گفت جلو دوستاش دستشو مياره جلو، پسفردا ميره تو جامعه، دانشگاه، خجالت ميكشه....
جلو خود بچه اين ها رو ميگفت...
هيچكي بهش نگفت وظيفه ي تو ئه كه از الان بهش ياد بدي به چي افتخار كنه و به چي نه! هيچكي بهش نگفت در حسي كه اين بچه نسبت به خودش و ظاهرش و تن و روحش پيدا خواهد كرد سهيمي!
هيچكي بهش نگفت بهش ياد بده به انچه هست افتخار كنه...
هيچكي بهش نگفت...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر