۱۳۹۴ مهر ۱۸, شنبه

خونه امون تو یه کوچه بن بسته. پیچیدم برم تو کوچه دو تا پسر بچه با دوچرخه سرش مسیروبسته بودن. یه بوق اروم زدم نترسن و فقط متوجه بشن برن کنار. برگشت یه نگاه گذرا کرد و حواسش دوباره رفت پی چرخ خراب دوستش. صدای میوه فروش سر کوچه اروم تو پس زمینه صحنه میومد که ته این کوچه بسته است... ته این کوچه بسته است نرو... یه بوق محکم زدم! بچه یهو برگشت یه داد بلند زدو گفت: اه! بیا برو دیگه!!!!
داشتم از کنارش رد میشدم نگاهش کردم. روش نمیشد بهم نگاه کنه ولی با این حال زیر لب غر. میزد که اعصاب نداریم اینم اومده این وسط...
بغض کرده بودم! کاری نمیتونستم بکنم! تو مملکتی که پسر بچه ده ساله هم سر یه خانم داد میزنه...
از اون موقع همه اش به دوتا چیز فکر میکنم: ۱) اگه مرد هم بودم داد میزد؟ ۲) کجا این عکس العمل و دیده و یاد گرفته؟ خانواده اش کین؟ چی ان؟....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر