۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

اون موقع ها که دنبال دلیل های بی خودی واسه موندن تو افسردگی و ناراحتیات می گردیی و دلت نمی خواد از اون حال و هوا بیرون بیای...


 اون موقع که واسه اینکه بگی منم با غم و درد غریبه نیستم و حالیمه٬ به همه چیت گیر میدی تا حتی به قیمت ناشکری هم که شده یه چیز واسه غصه خوردن پیدا کنی...


به جای چسبیدن به اون مسائل پیش پا افتاده و باری به هر جهت٬ بگرد دنبال حقایقی که ازت پنهان موندن و از فراقشون می تونی یک عمر ناله کنی و تا وقتی بِکِشتت تو اون حال و هوا بمونی. بگرد دنبال اون یار سفر کرده که باید اشک فراقتو آب پشت سرش بریزی تا زودتر برگرده و بنال از هجر اون معبودی که سالهاست طعم دوریشو حس نکردی...


اینجوری دیگه یه درد بی درمون به جون خودت میندازی که واسه موندن تو اون حالو هوا مجبور به بهانه تراشی نیستی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر