حرف حرف نفس هایت را
نفس نفس هجی می کنم
تو کلماتم را به بازی می گیری
من با کلمات تو بازی میکنم
تو با لبان من حرف می زنی
من جمله ی تورا می بوسم
نفس نفس هجی می کنم
تو کلماتم را به بازی می گیری
من با کلمات تو بازی میکنم
تو با لبان من حرف می زنی
من جمله ی تورا می بوسم
و سر انجام
شعرم را خواهم نوشت
شعری که در بند بندش دردی نشانده ام که می دانی
شعرم را خواهم نوشت
شعری که در بند بندش دردی نشانده ام که می دانی
تو حفظش میکنی
تا زمانی
که با فریادی از درد
آن را بخوانی
تا زمانی
که با فریادی از درد
آن را بخوانی
آن هنگام شعر ما متولد خواهد شد
"شهاب مقربین"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر