۱۳۹۰ فروردین ۱۳, شنبه

یکی از بهترین داستانهایی که تو زندگیم خوندم و هرگز از اون موقع فراموش نمیکنم


پسر بچه ای وارد یک بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست.
پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد.
پسر بچه پرسید: "یک بستنی میوه ای چند است؟"
پیشخدمت پاسخ داد : " 50 سنت".
پسربچه دستش را در جیبش فرو برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید:" یک بستنی ساده چند است؟"
در همین حال تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند. پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد: " 35 سنت".
پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت: "لطفا یک بستنی ساده".
پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت. پسرک نیز پس از خوردن بستنی، پول را به صندوق پرداخت و رفت.
وقتی پیشخدمت بازگشت، از آنچه دید حیرت کرد.
آنجا در کنار ظرف خالی بستنی ، دو سکه پنج سنتی و پنچ سکه یک سنتی گذاشته شده بود برای انعام پیشخدمت !

۲ نظر:

  1. چقدر لارج بوده! تقریباً نصف پول بستنی تیپ داده! خارج چه بچه های مهربونی داره D:

    پاسخحذف
  2. امیدوارم نکته اش رو گرفته باشی که میتونسته بستنی میوه ای بخوره و دقیقه 50 تا داشته...

    پاسخحذف