تو این زمونه مردم واسه محبت کردن به هم دنبال بهونه میگردن. بی دلیل کسی با کسی مهربون نیست.
دلم مامانم رو میخواد. ای کاش بی دلیل بغلش میکردم. تنها کسیه که میتونی تا دلت بخواد بغلش کنی و کسی ازت نپرسه چرا.
این روزها میل دارم یکیو در آغوش بکشم همش. یکی میگفت نمیدونم چی چیه قلبت چی چی شده. از این انرژی بازی ها.
بقل . [ ب َ ] (ع اِ) تره و سبزه ٔ بهار که از تخم روید نه از بیخ . یکی آن بقلة. ج ، بقول . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تره . (صراح ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (نصاب ). تره . ج ، بقول . (مهذب الاسماء). تره که پخته نانخورش سازند. (غیاث اللغات ). تره و سبزه ای که از تخم روید نه از بیخ . جمع لفظ مذکور بقول و جمعالجمع بقولات است . (فرهنگ نظام ).
پاسخحذفبغل . [ ب َ غ َ] (اِ) زیر مفصل شانه و بازوی انسان و حیوان : در مرض طاعون گاهی در بغل مریض غده بیرون می آید. (فرهنگ نظام ). بتازی بغل را ابط گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).جناح . (منتهی الارب ) (دهار). مَغْبِن . رُفْغْ. عطف : عطفا کل شی ٔ جانباه . بغل . (منتهی الارب ). کنار و پهلوو جانب . (ناظم الاطباء). تنگ . || طرف و سمت . (ناظم الاطباء). || آغوش . (ناظم الاطباء). آگوش . || اندازه ای از طول . (ناظم الاطباء).
انقدر خشونت لازم نبود حالا!
پاسخحذف