قربانی گوش میدهیم که خواب بر ما موستولی نشود و درس میخوانیم و تلاش میکنیم به روی خودمان نیاوریم چقدر اوضاع خرابه و دو ساعت مونده به امتحان. قهوه هم از قصد تلخ میخوریم که تا تاثیر کافئینش فایده کند حداقل فعلا طعمش خواب از سرمان بپراند.
یک بار از خواب پاشدیم دیدیم هرچه به جزوه نگاه میکنیم نمیدانیم اصلا کجای این دنیا زندگی میکنیم چه برسه به کجای جزوه. هرچه زور زدیم دیدیم نمیتوانیم از بیوشیمی به آناتومی شیفت کنیم مغزمان را. به تنها جوابی که رسیدیم این بود که روحمان کج بر قالب بدن بازگشته و هنگام بیداری جا نیافتاده. رفتیم نیم ساعت خوابیدیم و دوباره بیدار شدیم این بار یکم بهتر شد.
اگه برویم اون دنیا اولین سوالی که از خدا میپرسیم این است که وقتی شریان Anterior superior panpancreatico duodenal رو از Gastroduodenal دادی, بعدش انگیزت چی بود که وریدش رو به جای اینکه به ورید هم نام شریانش بریزی ریختی به Right gastro omental ها؟ ها؟ ها؟؟؟؟ واقعا فکر نکردی آدم 4 صبح دیگر کشش ندارد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر