دوباره سیب بچین حوا...
خسته ام. بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند.
۱۳۹۰ شهریور ۳۱, پنجشنبه
بعضی وقت ها هیچی مثل آغوش و صدا و دلجوییه خود اونی که باهاش دعوا کردی آرومت نمیکنه بعدش. انگار حتی تو طول دعوا فقط واسه بعدش که می دونی هردفعه میاد داری تحمل میکنی و منتظری این ها تموم شه که به اون برسه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر