۱۳۹۱ مهر ۲۹, شنبه

ترجیح میدهم دنیای بعضی آدم ها بدون من هم بچرخد. البته هنوز انقدر مستقل نشده ام که از دنیایشان بیرون بیافتم و هیچم نشود. ولی با آدم هایی برخورد میکنم که کاری نمیکنند و منتظر منند و آن روز که من تصمیم گرفتم خودم باشم و دغدغه ام بهتر کردن آن ها نباشد احساسشان را به هرنحوی شده نشان میدهند که این دفعه بهشان خوش نگذراندم.
این ها اذیتم میکنند.
کمند ولی هستند.
انقدر کمند آدم هایی که به من محتاجند که هنوز از لذتش سیراب نشدم که همیشه بتوانم خودم بودن را انتخاب کنم.
از احتیاج آدم ها به خودم لذت نمیبرم ولی از بزرگ بودنی که احتیاج اینجاد کند چرا.


و افسوسی دیگر که دنیای خیلی ها بی من راحت میچرخد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر