۱۳۹۰ تیر ۱۱, شنبه

نننننننننمیتونم تحمل کنم یکی 3 4 سال از خودم کوچیک تر بیاد هوامو داشته باشه و دلجوییم بده اونم به خاطر کرکتری که دور و بر اون ها ازم شکل گرفته و در من نیست.
متنفرم از شخصیتی که دورو برشون باید داشته باشم وبه ویژه اینکه میدونم تواناییه اینکه اون آدم بشم رو دارم. کرکتری که یه عمر حواسم بوده نداشته باشم. کرکتر یه بچه ی حساس وابسته ی حرّاف. این ها همه سن شاگرد های من ان. حالا اومده از من دلجویی میکنه...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر