۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

همیشه استرس داشتم آشپزیم به مامانم نرفته باشه.
 خوب می پزم. شادم :)

۴ نظر:

  1. در وطن خویش غریب۲ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۲:۳۴

    بفرما نوشابه! هر کدوم رو خواستی برای خودت باز کن

    پاسخ دادنحذف
  2. ما که اونجا نیستیم، هرچی میخوای تعریف کن...

    پاسخ دادنحذف
  3. نوشابه باز می کنیم، دسته گل می فرستیم، هم برای خودمون هم برای مامانمون اینا. یکی بخر دوتا ببر. شادیم، شاد خراسان.

    پاسخ دادنحذف
  4. اگه واقعا مثل مامانته پس حال می کنی دیگه... غذای چله چرب و ... سس فراوون ... جای هادی خالی!
    راستی چند روز پیش خونه مامان بزرگ اینا بودیم و مامانت اینا شیفتشون بود. مامانت شام یه حال اساسی بهمون داد.

    پاسخ دادنحذف