۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

ماجرای منم شده قضیه ی اون لوازم التحریر فروشی هایی که رو شیششون تابلو زدن "کپی نداریم٬ لطفا سوال نفرمایید."


منم جلو در خونمون باید بزنم " معلوم نیست کی برم. لطفا سوال نفرمایید."


خسته شدم از بس این جمله رو شنیدم: سلام٬ کی میری؟





دوست داشتم اینا رم بگم که بعضی ها دیگه آخرشن. باجه ی گل فروشی پشت شیشه اش زده بود لطفا آدرس نپرسید!!!!!!!!!!!!!!!


جلو در آزمایشگاه زده : دستشویی نداریم!!!!


کلا تو مملکت ما مثل اینکه سخت ترین کار واسه آدم ها شده انجام کاری که دارن به خاطرش حقوق می گیرن و یه جورایی وظیفه اشونه. میری تو آزمایشگاه مسئول پشت پیشخون تتتتتتتتمام سوالایی که ممکنه ازش بشه رو روی کاغذ پرینت کرده زده بالا سرش که مبادا مجبور شه یکیشو جواب بده.

۱ نظر: