دوباره سیب بچین حوا...
خسته ام. بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند.
۱۳۸۸ تیر ۱۳, شنبه
پایان ناممو دادم صحافی بلاخرهههههههههههه. با ۴ تا خنگ هم گروه بودم٬ اشکم دراومد تا تموم شد. خیلی استرس دارم تا نمرم بیاد تکلیف فوقم ملوم شه. هرکی اینو میخونه مشغول الذمه ست که مرا دعا نکند :d
در فرهنگ سخن جلد 4 صفحه 3515 نوشته : ذم= بدی های کسی را گفتن. در همان صفحه در برابر ذمه نوشته برعهده گرفتن. در جلد 7 صفحه 7047 نوشته مشغول الذمه= آن که تعهد خود را انجام نداده و دین خود را نپرداخته است؛ مدیون در جلد 5 صفحه 4831 نوشته: ضمه=واکۀ کوتاهی که در تلفظ ان لب ها جمع می شود
خوش اومدی :)
پاسخ دادنحذفتو فیلم باشو غریبه کوچک می گفت ما اینه گونیم "مشغول ذمه" شما چی گونین؟ ضمه اون چیزیه که مثل فتحه می گذارند سر حروف که صدای او بده.
پاسخ دادنحذفنیاز دارید اطلاعات عربیتونو تکمیلتر کنید بعد نظر بدید. ضمه از ضم میاد. مخالف مدح. به معنی نکوهش کردن
پاسخ دادنحذفبه احترام فصل رویاهام : پائیز ...
پاسخ دادنحذفعاقل تر از پائیز
فصلی نیست
نه ادعای گلی
نه چیدن نسیم
و مثل مردی مست
در کوچه می خندد
(( لعنت به هر چه نیست
مرگ بر هر چه هست ...!))
در فرهنگ سخن جلد 4 صفحه 3515 نوشته : ذم= بدی های کسی را گفتن. در همان صفحه در برابر ذمه نوشته برعهده گرفتن.
پاسخ دادنحذفدر جلد 7 صفحه 7047 نوشته مشغول الذمه= آن که تعهد خود را انجام نداده و دین خود را نپرداخته است؛ مدیون
در جلد 5 صفحه 4831 نوشته: ضمه=واکۀ کوتاهی که در تلفظ ان لب ها جمع می شود
این جونور عادت داره اشتباهباتشو قبول نکنه وووووووووووووللللللللششششششش کنین...وبلاگ داره اختیار داره!ولی واسش دعا کنین.
پاسخ دادنحذف