۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

بعضی وقت ها جو گیر می شم تیریپ شادی میزنم و میگم از این به بعد می خوام اینجوری باشم و مفید باشم و انرژی و تلاش و از این بساط ها و گور بابای دنیا و اینا. میزنم تو کار مطالعه و اینجور موقع ها می گم گور بابای پول و خرج و این حرف ها و میرم تو کار خرید هرچی دوست دارم. بعد اینجور موقع ها تصمیم میگیرم رژیم هم بگیرم و هر روز موهامو سشوار بکشم.
بعضی وقت ها هم تیریپ دِپ می زنم و می خوام hard core باشم  و بگم نه، اگر با من نبودش هیچ میلی پس چرا و اینها. خدا من فقط تورو دارم و منو آدم کن و امتحانم کن ولی از پسش بر بیام و ریاضت و از این حرف ها.
بعضی وقت ها هم کلا به غلط کردن میافتم. no matter what mood!
کلافه ام از تغییرات و فیکس نشدن شخصیتیم. دلم میخواد یکیشو انتخاب کنم و اون باشم. ولی هرچی بیشتر پیش میره پی بردن به این حقیقت که گویا انسان حقیقی خلق شده که همه ی اون بالایی ها باشه، اذیتم میکنه. شایدم درست نیست و باید یکیش باشم، نمیدونم. ولی یه جای علمی خوندم که خانم ها از لحاظ طبیعی 15 دقیقه یک بار احساساتشون تغییر میکنه. اینم رو اعصابمه. تاحالا نشده بود از بُعدی از طبیعتم بدم بیاد. آخه من تیریپ فروید و همه چی توجیه طبیعی و ذاتی داره و اینهام. ولی کلا از تغییر بدم میاد. دوست دارم stable بشم بعد خودم تنوع ایجاد کنم نه تغییر. خیر سرم میگن این تین ایجرها شخصیتشون شکل نگرفته و همه رو امتحان می کنن. نمیدونم چرا اون موقع ها من اونی که انتخاب می کردم و بیشتر روش میموندم تا الان. خودم از تفاوت انتخاب اون موقع هام و الانم آگاهم ولی کلا گفتم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر