۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

کلاااااااااااااااااااا تو زندگیم همیشه سعی کردم اگه کاری رو از کسی تحسین کردم حتما خودمم انجامش هم بدم یا حداقل تلاش کنم براش.
یه عده ی خیلی زیادی از اینکه بهشون زنگ میزنم و با معرفتی میکنم و تماسم و قطع نمیکنم و اینها همیشه تشکر کردن و وقتی صدام رو شنیدن ابراز شرمندگی کردن، ولی دفعه ی بعد هم من زنگ زدم و باز اونها ابراز شرمندگی کردن فقط.
ولی دیگه اینجا که اومدم خیلی دردم اومد وقتی بعضی ها ازم میسد کال هم  که میبینن بعدا زنگ نمیزنن. جالبیش اونهایین که وقتی میپرسم چرا؟ دلیل خاصی ندارن.
کلا از دوست هایی که فقط تا هستی و میبیننت باهات تماس دارن و بعدش فراموش میشی، ولی وقتی دوباره میبیننت باهات خوبن و دوره ی خاطرات میکنن بدم میاد. مثل دوست های مدرسه مثلا.
یه عده دیگه ام که حرصم میدن اونهایی هستن که میگن "یادم رفت". خودم هم چیزهایی هست که تو زندگی یادم بره ولی کلا کیفیت چیزهایی که یادم میره به میزان اولویت و اهمیتی که تو زندگی بهشون میدم خیلی بستگی داره. اعتقاد دارم آدم اگه بخواد میتونه تو ذهنش نگه داره خودم هم تجربه اش کردم. به خاطر همین وقتی یکی یه چیز در رابطه با من رو میگه یادم رفت میزان اهمیتی که بهم میداده خیلی واسم مطرح میشه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر